✍️مریم چراغیان
شاید باورکردنی نباشد، اما تنها یک دهه از روزهایی که به صورت دسته جمعی ، خانوادهها برای تفریح و گردش به دامن طبیعت پناه میبردند، میگذرد. روزهایی که عطر چای ذغالی و صدای خندههایمان، در کوه و دشت میپیچید.
اما پس از ضربه مهیب کرونا که مثل انفجار اتمی، بنیان خانوادهها را لرزاند، دیگر کمتر شاهد آن شور و نشاط جمعی هستیم.
برای نسل جدید، دیدن خانوادههای پُر جمعیت که با چندین خودرو، به دل طبیعت میزنند و به بازی و رقص و شادی مشغول میشوند، منظرهای غریب و دور از ذهن است و نمیتوانند باور کنند که روزگاری،هیچکدام از ایلامیان ، به تفریحات کوچک و جمعهای خلوت رضایت نمیدادند و هر هفته، بساط مهمانیهای پرشور و پرجمعیت در میان خانواده ها برپا بود.
نفرین بر چینی هایی که بذر ویروس منحوس کرونا را کاشتند و چنین جدایی و فاصلهای را بین مردم ایجاد کردند. آنها به خوبی میدانستند چگونه تار و پود روابط انسانی را از هم بگسلند و جهانی را شبیه خود کرده و به انزوای خودساخته بکشانند.
امروزه و به لطف کرونا، نسل جدید حتی نزدیکترین خویشاوندان خود را هم به درستی نمیشناسد و این زخمهای عمیق، حاصل همان سالهای دوری و انزوای دوران کروناست.
نسل ما، با شوق و اشتیاق، چشم به تعطیلات آخر هفته و گردشهای خانوادگی داشت. اما نسل جدید، با وجود فرصتهای فراوان، ترجیح میدهد در خانه بماند و در دنیای مجازی غرق شود.
حتی بزرگترها که به سنت های کهن پابندند و هنوز هم گردش میروند، نمیتوانند فرزندانشان را از پای گوشیها و تبلتها جدا کنند و البته هستند نوجوانانی هم که به بهانه درس و کنکور، خود را در کنج خانه حبس میکنند و از رفتن به دامن طبیعت محروم.
شاید همین دوری از طبیعت و انتخاب تنهایی، دلیل اصلی افزایش آمار افسردگی و آسیبهای اجتماعی این روزهای ایلام است.
نسل جدید، در دنیای مجازی اسیر شده و از لذتهای ناب و ساده زندگی غافل مانده است و نمی داند که دویدن در دامن طبیعت، بازیهای گروهی و گفتوگوهای صمیمانه، چه انرژی و نشاطی به انسان میبخشد.
بسیاری از نوجوانان و جوانان، به دلیل کمبود تحرک و ارتباطات اجتماعی، دچار افسردگی و اضطراب شدهاند و روزهای خوش و پر از شور و نشاط هم به افسانهای دوردست تبدیل شدهاند.
آری، کرونا هم جان عزیزانمان را گرفت و هم روح و روان جامعه مان را شاید تا سالها بعد و به شدت هرچه تمام تر، تحت تاثیر قرار داد و آن دورهمیهای پرشور، بازیهای دستهجمعی و خندههای از ته دل، جای خود را به انزوا و گوشهگیری داد.
شاید باید دوباره به طبیعت برگردیم و دوباره دستهای همدیگر را بگیریم و برقصیم و شاد باشیم و با هم بخندیم.
شاید باید به نسل جدید نشان دهیم که زندگی، فراتر از دنیای مجازی است…